جدول جو
جدول جو

معنی کوهی طبع - جستجوی لغت در جدول جو

کوهی طبع
(طَ)
کسی که خوی و سرشت مردم کوه نشین دارد: و مردم آنجا (خنیفقان) کوهی طبع باشد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 134)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
زیرک طبع. که سرشت داهیان دارد. که طبع زیرکان دارد: یکی از آن سه کس که داهی طبع و کافی رای بود. (سندبادنامه ص 293)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
صوفی طبیعت. صوفی نهاد:
مانده من با نگار صوفی طبع
آن بصد جان صافی ارزنده.
سوزنی.
رجوع به صوفی و صوفیه شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ بُ)
نام کوهی است از غطفان، و گویند کوهی است منفرد بین نباج و نقره. و سمی بذلک لما علیه من الحجارهالتی کأنها منضده تشبیهاً لها بالضبع و عرفها لأن للضبع عرفاً من رأسها الی ذنبها. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نیورای پخته رای، نیوسرشت قوی خلقت، پخته رای. قوی گرداندن (گردانیدن)، نیرومند کردن: غذا فزاید و قوی گرداند جسم ذونفس را، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار